روح سیاه انیمه مشهور شهر اشباح نماد چیست؟ - تعطیلات رو

در حالی که هر شخصیت در شهر اشباح نقش و اهمیت منحصربه فردی دارد، به نظر می رسد شخصیت بی چهره با توجه به این که به سختی حتی دیالوگی برای گفتن دارد ولی در عین حال نقش مهمی در داستان فیلم ایفا می نماید، به شکل ویژه ای خاص و مجذوب نماینده است.

در فیلم شهر اشباح هر بار که بی چهره ظاهر می شود، حال و هوایی وهم آور در فیلم ایجاد می شود. بی چهره اولین بار در فیلم روی پل و زمانی ظاهر می شود که چیهیرو و هاکو در حال عبور از آن هستند و سعی می نمایند هویت انسانی چهیرو را پنهان نمایند. در آن موقع، بی چهره روحی معمولی شبیه به همه روح های روی پل که از آنجا می گذرند به نظر می رسد، اما در همین صحنه هم او تنها کسی است که متوجه عبور چیهیرو و هاکو از روی پل می شود.

او برای بار دوم هم روی این پل دیده می شود؛ اما این بار زمانی که چیهیرو برای رسیدن به قرارش با هاکو از آن عبور می نماید تا با هم به دیدار پدر و مادرش بروند. چیهیرو با احترام به بی چهره تعظیم می نماید و راه خودش را ادامه می دهد. برای یک لحظه به نظر می رسد که بی چهره نگهبان حمام است، اما اینطور نیست.

در شب، وقتی چیهیرو برای تخلیه آب از حمام بیرون می رود، متوجه بی چهره می شود که زیر باران ایستاده است و از او می پرسد که آیا او در این باران خیس نمی شود؟ و با فرض اینکه بی چهره هم مهمان حمام است، در را برای ورود او باز می گذارد.

به لین و چهیرو وظیفه تمیز کردن کثیف ترین وان حمام داده می شود. سرکارگر هم از دادن ژتون اضافه به چیهیرو امتناع می نماید، در حالی که وان تنها با فرمول گیاهی مخصوص تمیز خواهد شد. وقتی چیهیرو دوباره درخواست خود را به سرکارگر می گوید، بی چهره کنار او ظاهر می شود. او به چهیرو یاری می نماید تا ژتون های گیاهی حمام را بگیرد. چهیرو هم از او تشکر می نماید و سر کارش باز می شود.

این شخصیت به احتمال زیاد نشان دهنده تنهایی و اشتیاق برای جلب توجه است. در اولین حضورش، با وجود موسیقی پس زمینه وهم انگیز، او روحی لطیف به نظر می رسد که زیاد حرف نمی زند و فقط اطرافش را رصد می نماید.

وقتی چیهیرو روی پل به او تعظیم می نماید و بعلاوه مهربانی او در راه دادنش به حمام، او را تحت تأثیر قرار می دهد. هنگامی که چیهیرو از او برای یاریش در گرفتن ژتون حمام تشکر می نماید، احساس خوشحالی می نماید و تصمیم می گیرد بیشتر چیهیرو را مسرور کند، به این امید که با او دوست شود. وقتی چیهیرو مودبانه ژتون ها رد می نماید، او ناامید می شود و در حالی که ژتون ها را روی زمین می اندازد ناپدید می شود.

بعد از این که اهالی حمام چیهیرو را به خاطر یاری به روح رودخانه ستایش و از او به خاطر آوردن ثروت به آن مکان تشکر می نمایند، بی چهره تصور می نماید که چیهیرو ممکن است بیشتر از ژتون های حمام به طلا علاقه داشته باشد. او بعلاوه اینطور تصور می نماید که اگر شخصیت اطرافیان چهیرو را جعل کند. او ممکن است بخواهد با او دوست شود.

بنابراین شب، پس از قورت دادن آگرو و دزتماشا صدا و شخصیت او و بعلاوه به لطف هدیه دادن طلا به کارکنان حمام، بی چهره مهمان معروفی در حمام تبدیل می شود. او قادر به خلق طلا است و سخاوتمندانه آن را به کسانی که به او خدمت می نمایند هدیه می دهد. از آنجایی که آگرو موجودی حریص بود، بی چهره نیز این ویژگی را به ارث می برد و در ازای طلا، مدام غذا و خدمات بیشتری می خواهد. او فکر می نماید که شاید شهرتش از این راه به چیهیرو برسد.

وقتی چهیرو بازهم طلاهایش را رد کرد، بی چهره غافلگیر شد و با قورت دادن دو نفر از کارگران خشم و ناامیدی خود از چهیره را بر سر کارگران تلافی کرد. او مدام خواهان تماشا چیهیرو است. وقتی بالاخره او را می بیند، چیهیرو از او می پرسد که آیا جایی برای رفتن ندارد و بی چهره به او می گوید که تنهاست. اینجاست که مخاطب تنهایی او و چرایی تبدیل شدنش به هیولا را درک می نماید.

چیهیرو برای یاری به او به جای مانده داروی گیاهی را که روح رودخانه در عوض یاریش به او داده بود به او می خوراند و تمام زشتی های درون بی چهره را از بین می برد. او همه چیزهایی را که در حمام خورده است، از جمله کارگران، بیرون می ریزد و دنبال چیهیرو می دود. چیهیرو مدام بی چهره را صدا می زند و از او می خواهد که دنبال او برود تا زمانی که از حمام خارج شود. چیهیرو به لین می گوید که حمام بی چهره را دیوانه نموده است و اگر بیرون بماند خوب می شود.

همینطور هم شد و ثابت شد که چیهیرو درست می گوید. بی چهره آرام آرام به خود واقعی اش برمی شود و چیهیرو را دنبال می نماید. چیهیرو هم به او اجازه می دهد تا او را تا سوامپ باتم همراهی کند و به او می گوید که مودب باشد، دستوری که بی چهره با خوشحالی از آن پیروی می نماید و از آن به بعد است که بینندگان شاهد شخصیت خوش اخلاق او حتی در قصر زنیبا هستند.

نوسانات شخصیت بی چهره در شهر اشباح نشان می دهد که چگونه یک فرد می تواند رفتار و ماهیت خود را بر اساس محیط اطراف و شرایط ذهنی خود تغییر دهد. از آنجایی که او شدیداً می خواست با چیهیرو دوست شود و به تنهایی اش سرانجام دهد، فقط برای این که او را تحت تأثیر قرار دهد تا حدی پیش رفت که به شخصیتی منفی تبدیل شد. بااین حال، خودش متوجه نبود کار اشتباهی انجام می دهد که نشان دهنده رفتار وسواس گونه او برای رهایی از تنهایی است.

وقتی بی چهره به شخصیت حقیقی خود برمی شود، حتی پیروز می شود زنیبا را تحت تأثیر قرار دهد و زن از او می خواهد که در قصر او بماند و یاور او باشد، درخواستی که بی چهره هم با کمال میل می پذیرد. بی چهره درست مانند کودکی تنها است که برای مسرور کردن کسی که با او مهربان است دست به هر کاری می زند. بی چهره ممکن است در قالب روح در شهر اشباح به تصویر درآمده باشد، اما به شدت به طبیعت انسان نزدیک است.

منبع: SPORTSKEEDA