روایت یک پزشک از این روزها ، وقتی مهران مدیری تشکر می نماید کهیر می زنم

به گزارش تعطیلات رو، من هم فیلم هایی از چین دیده بودم که مبتلایان به کرونا ناگهان نقش بر زمین می شوند و از هوش می فرایند، اما حالا که با این بیماران سروکار دارم هرگز کسی را ندیده ام که با این گونه تظاهرات به بیمارستان مراجعه کند، بله من هم شاهد بوده ام که بیماری در همین بیمارستان خودمان علی رغم همه کوشش ها فوت شد اما ترس موجود خیلی بیشتر از شدت مرگ ومیر بیماری است.

روایت یک پزشک از این روزها ، وقتی مهران مدیری تشکر می نماید کهیر می زنم

به گزارش خبرنگاران به نقل از خبرآنلاین، آخرین روز بهمن سال 98، اگر برای ما با دو خط خبر از تایید ابتلای دو نفر به کرونا در قم، آغاز روزهای جدید و عجیبی بود اما برای گروهی این روزها فقط عجیب نبودند، سخت بودند، سخت به اندازه همه مصائب یک بیماری.

هرچند از آن گروه این روزها تصاویر شادی آوری از پایکوبییدن با لباس های مخصوص در راهروها و اتاق های سرد بیمارستان منتشر می گردد و لحظات ما را قشنگ می نماید اما پشت آن چهره های مستتر شده میان ماسک و آن دست ها که در هوا می چرخد، خستگی، تلخی، نگرانی و ترس بیشتر از شادی هست.

دکتر حامد مقدم منش، رزیدنت داخلی بیمارستانی از استان های درگیر با کرونا از همین گروه است. دو هفته ای می گردد که خودش و همکارانش همه تمرکزشان روی صدها نفری است که این روزها به کرونا مبتلا شده اند و احتیاج به بستری و مراقبت دارند و یا ترس و نگرانی از ابتلای احتمالی به کرونا آنها را به بیمارستان رسانده است.

روزهای اول مراجعه به بیمارستان به روزی حدود 300 نفر می رسید، ترس زیاد از ابتلا به کرونا باعث شده بود مردم با هر کدام از تظاهرات و علائم شبیه به کرونا به بیمارستان مراجعه می کردند، تیم درمانی هم غافلگیر شده بود و هنوز نتوانسته بودیم با شرایط پیش آمده هماهنگ شویم، روزهای به شدت سختی بود اما کمی که گذشت و مردم وقتی متوجه شدند که مراجعه به جاهای شلوغ و فضای مراکز درمانی خودش می تواند عامل ابتلا به ویروس باشد، کم کم از مراجعه غیرضروری دست کشیدند و فضا کمی آرام شد.

دکتر حامد مقدم منش

مراجعه زیاد در روزهای اول درحالی انجام می شده که هنوز کیت های تشخیصی به همه بیمارستان ها نرسیده بود، پرسنل بیمارستانی در شوک تعداد مراجعه نمایندگان بودند و اخباری مثل ساخت کیت در داخل کشور باعث شده بود بیماران فکر نمایند به محض رسیدن به بیمارستان تحت آزمایش قرار می گیرند. کنار این بلبشو این موضوع را هم در نظر بگیرید که به گفته این پزشک انجام نمونه برداری از بیماران مشکوک از ترشحات ته حلق انجام می گیرد و پرسنلی که مشغول به این کار هستند به شدت در معرض ابتلا قرار می گیرند.

قبل از تایید ورود کرونا به ایران، مردم تصاویر زیادی از چین دیده بودند، از امکانات، نحوه رسیدگی، ساخت بیمارستان در ده روز، نحوه قرنطینه و... با همین تصور و توقع به مراکز درمانی مراجعه می کردند درحالی که ما هنوز تجهیزات کافی نداشتیم و باعث می شد فشارها چند برابر گردد.

  • بترسیم اما نه ان قدر!

از نگاه دکتر مقدم منش مردم در مواجهه با کرونا به چند گروه تقسیم می شوند، آنهایی که ابدا کرونا را جدی نگرفته اند، آنهایی که اصرار دارند بگویند کرونا برایشان مهم نیست، آنهایی که جدی گرفته اند و رفتار درست نشان می دهند و کسانی که بیش از حد کرونا را جدی گرفته اند.

این گروه آخر جای بحث دارند، مثلا کسی را جلوی عابر بانک دیدم که دو تا ماسک به صورت داشت، هم ماسک معمولی و هم ماسک فیلتردار، ضمن اینکه به فضای اطرافش الکل اسپری می کرد، خب واقعا این نوع برخورد اشتباه است. این برخورد از یک ترس غیرواقعی و نادرست نشات می گیرد.

به گفته این پزشک متخصص که بیش از ده روز تجربه کار و طبابت بیماران مبتلا به کرونا را داشته ، اغلب مراجعه نمایندگان به مراکز درمانی که علائم ابتلا به کرونا شامل تب(مهم ترین نشانه)، سرفه خشک و بدن درد را داشته اند، احتیاجی به بستری نداشته و با قرنطینه در منزل کاملا بیماری را پشت را می گذارند.

تعدادی از مراجعان که نقص ایمنی و یا بیماری های زمینه ای داشتند، با بستری در بیمارستان از عوارض بیماری فارغ می شدند و کمتر از 5 درصد از مبتلایان جان خود را از دست می دهند.

او تاکید می نماید که اغلب قربانیان کرونا از گروه سالمندان هستند و افرادی که سیستم ایمنی بدن شان ضعیف نیست، تسلیم عوارض این بیماری نمی شوند.

با این تفاسیر این پزشک معتقد است ترس بیش از حد برخی از شهفرایندان و بی توجهی زیاد برخی دیگر مشکل مهمی در پروسه پشت سر گذاشتن کرونا محسوب می گردد.

من هم فیلم هایی از چین دیده بودم که مبتلایان به کرونا ناگهان نقش بر زمین می شوند و از هوش می فرایند، اما حالا که خودم با این بیماران سروکار دارم هرگز کسی را ندیده ام که با این گونه تظاهرات به بیمارستان مراجعه کند، بله من هم شاهد بوده ام که بیماری در همین بیمارستان خودمان علی رغم همه کوشش ها فوت شد اما ترس موجود خیلی بیشتر از شدت مرگ و میر بیماری است، همین فرایند طی گردد باید بعد از کرونا به همان شوخی دیرینه برگردیم و توی آب کشور سرترالین بریزیم.

  • اگر کرونا بگیرم صد در صد درمان می شوم!

دکتر مقدم منش و همکارانش می دانند که تا چه اندازه در معرض ابتلا به این بیماری هستند، همین موضوع سبب ترس می گردد، ترس در همکاری که وقتی به منزل مراجعه می نماید، خودش را در اتاق قرنطینه و حتی سعی می نماید علی رغم همه دلتنگی ها و سختی ها با فرزندش هیچ تماسی نداشته باشد تا ترس خودش: من از کرونا نمی ترسم و بدون هیچ دلیلی مطمئن هستم که اگر هم مبتلا شوم، درمان می شوم، اما هربار که کلید را در قفل می چرخانم و وارد منزل می شوم، از اینکه ناقل باشم و همسر و فرزندم و یا پدر و مادرم را مبتلا کنم می ترسم و حس بدی دارم.

  • محبت، محبت می آورد

در بیمارستان دکتر مقدم منش و همکارانش خبری از پایکوبی و شادی نیست هرچند بهبود هر بیمار مبتلا هزاربار شادشان نموده اما در همین مدت محبت هایی از مردم دیده اند که خیلی دل گرم نماینده بوده: لطف و محبت برخی شهفرایندان واقعا شاد مان نموده، مردم برایمان غذا و شیرینی می فرستند و سعی می نمایند هرطور شده بگویند که قدردان کوشش ما هستند، این حس خیلی خوبی می دهد.

حتی در این محبت ها ابتکار عمل هم به خرج می دهند، مثل کافه ای که کاپ کیک ها را با حروفخسته نباشید تزئین نموده و برای کادر درمانی می فرستد.

  • وقتی مهران مدیری از پزشکان تعریف می نماید، کهیر می زنم!

هرچقدر محبت ها و قدردانی مردم به دل دکتر مقدم منش و هکارانش می نشیند اما از برخی از سپاسگزاری ها دل خوشی ندارند.

همین الان قبل از اینکه با شما گفت وگو کنم برنامه دورهمی پخش می شد و مهران مدیری داشت از کادر درمانی تشکر می کرد، من از این تشکرها و تعریف ها کهیر می زنم، همین ایشان با برنامه هایی که ساخت بارها باعث بی اعتمادی مردم به جامعه پزشکی شد، در حالی که درصد بسیار کمی از پزشکان زندگی آنچنانی دارند و یا فقط در خدمت پول هستند.

این پزشک تعریف می نماید که مدتی در منطقه صفر مرزی مشغول به کار بوده، همان روزها خبری درباره پزشکی که بخیه های بیماری را به خاطر نداشتن پول می کشد، بازتاب زیادی پیدا می گردد: در حال بخیه زدن به بیماری بودم که بی مقدمه برگشت و به من گفت لابد می خواهی بعدش بخاطر پول بخیه های مرا باز کنی، خیلی از این حرف جا خوردم در حالی که دستمزد من برای بخیه با تعرفه دولتی چندهزار تومان بیشتر نبود و اصلا توقع نداشتم در آن منطقه محروم که فقط بخاطر خدمت رفته بودم، چنین چیزی از بیمارم بشنوم.

او تاکید می نماید که قطعا پزشک بی انصاف هم کم نیست و مثل هر صنفی در این حرفه و بین کادر درمانی هم آدم های بد و خوب زیاد است اما نه آن بدگویی ها از کادر درمانی و نه این تعریف و تشکرها، هیچ کدام منصفانه نیست.

منبع: همشهری آنلاین
انتشار: 4 اردیبهشت 1399 بروزرسانی: 6 مهر 1399 گردآورنده: tatilatro.ir شناسه مطلب: 900

به "روایت یک پزشک از این روزها ، وقتی مهران مدیری تشکر می نماید کهیر می زنم" امتیاز دهید

3 کاربر به "روایت یک پزشک از این روزها ، وقتی مهران مدیری تشکر می نماید کهیر می زنم" امتیاز داده اند | 5 از 5
امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "روایت یک پزشک از این روزها ، وقتی مهران مدیری تشکر می نماید کهیر می زنم"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید