علم و جلسات احضار ارواح: چرا دانشمندان عصر ویکتوریا ارواح را جدی گرفتند؟

به گزارش تعطیلات رو، در تاریخ 23 جولای 1924، گروهی از دانشمندان همراه با هری هودینی (Harry Houdini)، شعبده باز معروف، در طبقه چهارم ساختمانی در خیابان لایم (Lime Street) بوستون گرد هم آمدند تا توانایی های مینا کرَندن (Mina Crandon)، مدیوم معروف آن دوران را ارزیابی نمایند. این دانشمندان، از جمله اُ. دی. مان (O.D. Munn)، سردبیر Scientific American، در جریان یک موج گرما در بوستون جمع شده بودند، اما علت واقعی آنان، گرمای هوا نبود بلکه کنجکاوی و بحث های متضاد در مورد فعالیت های ماورایی کرَندن بود. کرَندن، که به مارجری معروف بود و از طرفدارانش به نام جادوگر طلایی خیابان لایم خطاب می شد، با یاری روح برادر مرحوم خود، والتر، توانایی های ماورایی متعددی را نشان می داد که هم باورمندان و هم شکاکان را به چالش کشیده بود.

علم و جلسات احضار ارواح: چرا دانشمندان عصر ویکتوریا ارواح را جدی گرفتند؟

از جمله افرادی که به این ماجرا علاقه مند بود، آرتور کانن دویل (Arthur Conan Doyle)، نویسنده داستان های شرلوک هولمز و از حامیان معنویت گرایی بود. دویل اطمینان داشت که توانایی های کرَندن واقعی هستند و او می تواند وجود ارواح را اثبات کند، به همین علت او را به اُ. دی. مان معرفی کرد تا شانس خود را برای بردن جایزه 5000 دلاری Scientific American به دست آورد. این جایزه برای هر کسی که می توانست واقعیت ماوراء الطبیعه را به طور علمی اثبات کند، اختصاص داده شده بود. با این حال، در میان گروه، هودینی نیز حضور داشت که به عنوان منتقد معنویت گرایی، در پی آنالیز دقیق این ادعاها بود.

علم و معنویت گرایی خرافی در دوران ویکتوریا: تضاد یا همکاری؟

در نگاه امروزی، علم و معنویت گرایی کاذب در تقابل کامل با یکدیگر به نظر می رسند؛ علم مبتنی بر واقعیت های عقلانی و تجربی است، در حالی که معنویت گرایی به نظر می رسد با تصورات و باورهای خرافی و غیرواقعی در آمیخته است. اما در قرن نوزدهم، معنویت گرایی و علم گاهی به عنوان مکمل یکدیگر تلقی می شدند. این دوران که به عنوان عصر علم شناخته می گردد، زمان پیشرفت چشمگیر در قوانین طبیعی، فناوری و پزشکی بود. در این میان، معنویت گرایی توانست بخش قابل توجهی از جامعه علمی و عمومی را به خود جذب کند و بعضی از دانشمندان این پدیده ها را به عنوان شاخه ای نو از علم تلقی کردند که ممکن است بتواند به سوالات بزرگ انسان، از جمله زندگی پس از مرگ، پاسخ دهد.

این جریان معنویت گرایی از سال 1848 با خواهران فاکس (Fox Sisters) در نیویورک شروع شد. آن ها مدعی بودند که قادر به ارتباط با ارواح هستند و جلسات احضار ارواح آنان به سرعت مورد توجه عموم نهاده شد. اگرچه خواهران فاکس بعدها اعتراف کردند که نمایش هایشان تقلبی بود، اما جرقه ای که آنان به پا کردند منجر به شکل گیری جنبشی مذهبی و گسترده شد که به سرعت در آمریکا، بریتانیا و اروپا توسعه یافت.

تجربه گرایی و معنویت گرایی: پژوهش در قلمرو ناشناخته ها

به جای آن که معنویت گرایی در تقابل با علم قرار گیرد، این جریان توانست به نوعی مکمل علم باشد و بر پایه اصول تجربه گرایی و مشاهده دست اول، باعث شد بعضی افراد از جمله دانشمندان و فیلسوفان برای آنالیز شخصی در جلسات احضار ارواح شرکت نمایند. به نوعی، جلسات احضار ارواح به عنوان آزمایشگاهی خاص برای پژوهش های شخصی و تجربی تلقی می شد، جایی که افراد علاقه مند می توانستند پدیده هایی مانند احضار ارواح و ارتباط با دنیا های ماورایی را از نزدیک مشاهده نمایند.

در این دوران، مرزهای علمی به مقدار امروز تعیین و محدود نبود و معنویت گرایی به علت انعطاف در تعریف علم، به عنوان یک حوزه پژوهشی پذیرفته شده بود. بسیاری از ایده های شبه علمی امروزی، همانند مغناطیس درمانی (Mesmerism)، فرِنولوژی (Phrenology)، و هومیوپاتی (Homeopathy)، در آن موقع به عنوان شاخه هایی علمی شناخته می شدند. این موضوع به معنویت گرایان امکان می داد که باورهای خود را با روش های علمی بیازمایند و از آن جا که علوم کلاسیک و مسیحیت پاسخ های قانع نماینده ای به پرسش های معنوی نمی دادند، معنویت گرایی به عنوان رویکردی نوین برای ترکیب علم و فلسفه معنوی مطرح شد.

ارتباطات غیرمادی و الهام از تلگراف

اختراع تلگراف در قرن نوزدهم و انتقال فوری پیغام ها با استفاده از جریان الکتریکی، تفکر و تخیل معنویت گرایان را به طرز شگفت انگیزی تغییر داد. برای اولین بار در تاریخ، امکان برقراری ارتباط آنی بین دو نقطه دوردست فراهم شد. معنویت گرایان این پرسش را مطرح کردند که اگر می توان دو قاره را با نیروی الکتریکی به هم متصل کرد، آیا نمی توان همین اصل را برای ارتباط با دنیا ارواح به کار برد؟ به همین دلیل، کد مورس (Morse Code) که در سال 1837 به وسیله ساموئل مورس (Samuel Morse) معرفی گردید، الهام بخش مدیوم ها شد تا با بله و خیر گرفتن از ارواح، آن ها را در جلسات احضار به کار گیرند.

تحقیقات در زمینه امواج الکترومغناطیس و پرتوهای کاتدی نیز به معنویت گرایان نشان داد که نیروهایی نامرئی و ناپیدا در اطراف ما وجود دارند و شاید ارواح نیز از همین نوع انرژی های نادیده ساخته شده باشند. این پیشرفت ها توجه معنویت گرایان را به فناوری عکاسی جلب کرد و دوربین به عنوان ابزاری نوین برای ثبت تصاویر ارواح مورد توجه نهاده شد. معنویت گرایان استدلال می کردند که اگر دوربین بتواند چیزهایی را که با چشم غیرمسلح دیده نمی گردد ثبت کند، چرا نتواند ارواح را نیز ثبت کند؟

افول معنویت گرایی شبه علمی و تغییرات فرهنگی

اگرچه بعضی از عکس های ارواح توانستند تا مدتی مردم و حتی دانشمندان را تحت تأثیر قرار دهند، با پیشرفت فناوری و دسترسی گسترده تر به دوربین ها، عکاسان پیروز شدند تصاویر جعلی از ارواح تهیه نمایند و این موضوع به تدریج باعث بی اعتبار شدن معنویت گرایی شد. در اواخر قرن نوزدهم، معنویت گرایی به حاشیه رانده شد، اما ایده های آن همچنان به عنوان نظریاتی پیرامون زندگی پس از مرگ و توانایی های روانی انسان برای ارتباط با مردگان در میان بعضی از دانشمندان باقی ماند.

با گذشت زمان و با تغییر نگرش های فرهنگی، علم کلاسیک به تدریج در برابر موضوعات ماوراء الطبیعه موضع گیری محتاطانه تری اتخاذ کرد. تحقیقات پیرامون ارواح و نیروهای ماورایی به حاشیه جامعه علمی منتقل شد و فقط تعداد اندکی از دانشمندان حاضر به دفاع از این حوزه بودند. اما یادآوری این نکته ارزشمند است که در عصر علم، بسیاری از دانشمندان برجسته به توانایی علم برای کشف و درک ماوراء الطبیعه باور داشتند. هرچند که امروزه این باورها عجیب به نظر می رسند، اما فهم و تحلیل آن ها می تواند به درک بهتری از تاریخ علم و فرهنگ یاری کند.

منبع: یک پزشک
انتشار: 7 آبان 1403 بروزرسانی: 7 آبان 1403 گردآورنده: tatilatro.ir شناسه مطلب: 2409

به "علم و جلسات احضار ارواح: چرا دانشمندان عصر ویکتوریا ارواح را جدی گرفتند؟" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "علم و جلسات احضار ارواح: چرا دانشمندان عصر ویکتوریا ارواح را جدی گرفتند؟"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید